پردیس شهید مدرس ایلام

رحلت جانسوز امام خمینی(ره) , و شهدای گرانقدر قیام خونین 15 خردادتسلیت باد

او امام عاشقی‏های من است / پیشگام عاشقی‏های من است

او زِ هَر بندی رهامان کرد و رفت / با خداوند آشنامان کرد و رفت

وصال یار، فراق یاران

خرداد سال 1368 به نیمه نزدیک می شد که مردم خبر ناگوار بیماری امامشان را شنیدند. از آن روز در مسجدها و تکیه ها و در هر کوی و برزن، صدای نیایش آنان جاری بود. اگرچه تقدیر خداوند، امری دیگر بود: «یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ، راضِیَةً مَرضِیهً» شنبه 13 خرداد، ساعت 20:22 بعدازظهر، کوچ ابدی آن پیر فرزانه آغاز شد. امام با آرامش و طمأنینه ملکوتی، در حالی که لب هایش به ذکر حق مترنم بود، رهسپار دیار یار شد. در رحلت او گویی که زلزله ای عظیم رخ داده باشد، بغض ها ترکید و سرتاسر ایران و کانون هایی که در جهان با نام و پیام خمینی آشنا بودند یک پارچه گریستند.

نام بلند او

دلدادگان کدام محبوب، انبوه تر از عاشقان خمینی اند که پیر بیدار یلداترین سیاه سال های عصر ستم شاهی بود و آرزوی از خدا خواسته ملتی بزرگ در دوران معاصر؛ مردی که سادگی کلامش از ابهت پیامش نمی کاست و از مردم جز ایمان و عشق نمی خواست؛ مردی که هیبت کاخ های سر به فلک کشیده ستم را کوچک کرد و کودکان پابرهنه این ملک را در اندیشه سرداری زمین، بزرگ کرد. او رفت، اما دفتر پربرگ خاطراتش، هر آن در محضر دل های سوخته، ورق می خورد، و یاد ماندگارش، در پرده پندار جان می گیرد و چنین است که هرکه نام بلند او را بر پیشانی داشته باشد عزیز می شود.

نه راه رفته بازآیی، نه چشم بسته بگشایی ز داغت بار تنهایی، چه سنگین است بردوشم

حاکم قلب ها

امام، از نام دارترین مردان سیاسی قرن بیستم بود، امّا آنچه او را از همگان متمایز می سازد و در گفته های دوست و دشمن تجلی می نماید، عرفان نافذ و معنویت او بود. امام فقط دوبار به میان دریای خروشان مردم در خیابان ها آمد: یکی در استقبال و دیگری در وداع، که در هردو دیدار با شکوه ترین حماسه حضور مردم در تاریخ به ثبت رسید و معنای حکومت بر قلب ها را ترسیم کرد.

بی کران عشق

«خاویر جالنزولا»، خبرنگار اسپانیایی، ایام رحلت امام را این گونه به تصویر می کشد: در این روزها آدمی باید دلی از سنگ داشته باشد تا در تهران تحت تأثیر اندوه عمیق مردم قرار نگیرد. در تهران جمعیت عظیمی از مردان با پیراهن سیاه و زنان با چادر، بر سر و سینه می زدند و سرشار از اندوه و درد بودند و فریاد می زدند «ای حجت خدا ما را تنها نگذار»، یا می گفتند «ای امام کاش تو زنده می ماندی و ما مرده بودیم» یکی از مجروحان جنگ جوانی بود که بیش از 23 سال نداشت و بر روی صندلی چرخ دار نشسته بود و می گفت: «قبلاً حاضر بودم به خاطر رهبرمان کشته شوم ولی حالا که او را از دست داده ام، هیچ دلیلی برای زنده ماندن ندارم». آن جانباز با دو جمله، تاریخ تشیّع را بازگو کرد.

شمشیر انقلاب

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران

مجله آمریکایی «تایم» ضمن تفسیری با عنوان «شمشیر انقلاب» چنین نوشته است: «او سمبل چیزهایی بود که برای غرب درک ناشدنی می نمود. وقتی که رادیو تهران در اوایل این هفته اعلام کرد که آیت اللّه خمینی، انقلابی بزرگ ایران در 89 سالگی وفات یافت، میلیون ها نفر از هم وطنانش در فوت او به سوگواری پرداختند، از دیدگاه مردمش وی، بنیان گذاری با چشمان سیاه و محاسن سفید بود که قلب تپنده و شمشیر بُرنده انقلابشان محسوب می شد».

عشق به خمینی، عشق به همه خوبی هاست

هیچ قلمی نمی تواند، اوج حادثه را بیان کند. هیچ بیانی نمی تواند اقیانوس احساس مردمی که امام آسمانی شان را به بستر زمین می سپردند توصیف کند. آری، قطعا تاریخ انسانیت، این گونه روایتی را نه از هیچ گوشی شنیده و نه با هیچ چشمی دیده بود. مردمی که این چنین به سر می زدند، در سوگ کسی می گریستند که عزّت پایمال شده شان را بازگردانده بود. آنان بیش از همه، چون اویی را نیازمند بودند تا بنیان شیطنت شیطان ها را از بیخ برکند و عهد الست خداوند را با فطرت انسانی تجدید نماید. مردم ایران، عاشق خمینی بودند و چه شعار زیبا و گویایی در سالگرد رحلتش انتخاب کردند: «عشق به خمینی، عشق به همه خوبی هاست».

داغ بی تسلی

«داغ های همه تاریخ را، ما به یک باره دیده ایم؛ چرا که ما امت آخرالزمانیم و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود. در شب یلدای تاریخ، در عصر اِدبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق،در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ مُنذری نمی آمد، خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود، و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، و داغی بی تسلی بود».

همه خوبی و پاکی

امام با همه مهربانی و در بی کران تواضع، در وصیت نامه اش این گونه نوشته بود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند».

ما هنگامی که در کنار ضریح او می ایستیم، در پاسخ به این جملات متواضعانه امام زمزمه می کنیم: از کدام تقصیرها و قصورها سخن می گویی؟ تا آن جا که ما و پدرانمان دیده و شنیده ایم و به یاد داریم، تو همه خوبی و پاکی و نور بودی. «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالمَعرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جَهادِهِ.»

امانت امام

امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم؛ با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش. امام رفت تا بار تکلیف ما بر گرده عقل و اختیارمان بار شود و همان سان که سنت لایتغیر خلقت بوده است چرخ بلیات، ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم. اکنون این ماییم و امانت او. دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول اللّه ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و شب بی قمر غیبت انجامید این بار امام در سپیده دم آن شب، فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کرده است تا «حزب اللّه» و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

بزرگترین آرزوی من

امام خمینی رحمه الله در مصاحبه با روزنامه نگاری از کشور اندونزی که پرسید: «بزرگترین آرزویتان برای ایران چیست؟» فرمودند: «بزرگ ترین آرزوی من این است که مردم ایران از چنگال ظلم نجات پیدا کنند و صاحب کشوری باشند آزاد و مستقل؛ دارای نظامی اسلامی که در آن حقوق انسان ها ـ آن چنان که اسلام دستور داده است ـ رعایت شود و در راه پیشرفت و ترقی و سعادت انسانی، سرمشق برای همه ملت ها باشند».

حقیقت همیشه زنده

او جلوه ای از جلوه های «کوثر» بود و کوثر ولایت همیشه در زمین و زمانه ها جاری است و حکایت آن عبدصالح خدا هم چنان باقی است.

گر کسی هست که فریاد کند بودن را همه از همّت آن رند خداجو باشد

«سلامٌ علیه یوم وُلِدَ و یوم یَمُوتُ و یومَ یُبِعَثُ حَیّا.»

امام آیینه ها

امام آن که دلش چشمه سار معنا بود تمام زندگی اش، یک قیام زیبا بود
نگاه شرقی او، چلچراغی از رویا به سقف شب زده مشرق معمّا بود
دلش مترجم آواز روشن خورشید لبش مفسر لبخند صبح فردا بود
دو چشم روشن او، یک دوبیتی زیبا درون دفتر احساس سرخ گل ها بود
دلش انار ترک خورده پر از آتش گدازه های دلش دانه دانه پیدا بود
تمام زندگی اش، بوی سادگی می داد کسی به سادگی او نبود. آیا بود؟
دوباره آمد و آیینه را تبسم کرد امام آیینه های بهارسیما بود
شبی تمام دلش جذب نور مطلق شد غروب او چو طلوعش، قشنگ و زیبا بود

رضا اسماعیلی

دریغا!

مردی از تاریخ پیش تر

و از همه بیشتر

مردی که از بهار یادگار ماند

چون بذر در خاک شد

اما در شکفتن

ماندگار شد.

علی موسوی گرمارودی

روز قیام خونین

پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی توده های عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملّت ایران ؛ نمایشی است از به پا خاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بُن بر کنند؛ تجسّمی است از تاریخ اسلام و درجه ای است برای سنجش فداکاری و از خودگذشتگی انسان هایی که به دنبال آرمان الهی حرکت می کنند.

پانزده خرداد، روز قیام خونین مردم جان بر کفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.

دستگیری امام خمینی رحمه الله

در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستم شاهی به خانه امام خمینی رحمه الله یورش بردند. آن ها امام را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه، در سخنان کوبنده ای، از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او پرده برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابان های شهر قم، زیر پای مردان و زنان انقلابی ـ که در اعتراض به رژیم شاه و حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند ـ به لرزه در آمد. این صحنه، در آن روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و بدین ترتیب، مردم ایران با این قیام گسترده، نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستم شاهی هستند.

قیام پانزدهم خرداد قم

پس از انتشار خبر دستگیری امام رحمه الله در پانزده خرداد 1342، بسیاری از مردم قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی رحمه الله ، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خیابان های اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان شدیدی تکرار می کردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیه هایی، خواستار آزادی فوری حضرت امام شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلّح برای تقویت نیروهای شهربانی قم، تیراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زیادی از مردم زخمی شده یا به شهادت رسیدند. شدّت تیراندازی به حدّی بود که امکان انتقال زخمی ها و اجساد شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.

حمام خون در تهران

در پانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون سایر شهرها، در اعتراض به دستگیری امام خمینی رحمه الله به خیابان ها ریختند و قیام خونین خویش را آغاز کردند. سیل خروشان کشاورزان غیور و کفن پوش ورامین، دهقانان کَنْ و نیز مردم جماران به سوی تهران سرازیر شد. انبوه جمعیّتِ بازاری، بارفروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فریادهای رعدآسای «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه در آورد. شاه که در برابر قیام قهرآلود ملّت، تاج و تخت خود را در حال زوال می دید، با رگبار مسلسل به جنگ ملّت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبدیل ساخت.

راه پیمایی در سایر شهرها

در روز پانزدهم خرداد 1342، در بیشتر شهرها، درگیری، راه پیمایی، برگزاری جلسات و نیز سخنرانی بر ضد رژیم و اعتراض به دستگیری امام صورت گرفت. در بعضی از شهرها مانند شیراز، تبریز و مشهد، اعتراض ها از شدّت و گستردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث، تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.

تلاش رژیم برای تغییر واقعیت

قیام پانزدهم خرداد، جوششی از طرف مردم بود برای درهم کوبیدن رژیم سلطنت و گرچه به سرعت نتیجه قطعی نداد، آثار بسیار باقی گذاشت. از این رو، عوامل رژیم حاکم، به روش های گوناگون کوشیدند با استفاده از همه امکانات و از جمله رسانه های گروهی، جنبه اسلامی و مردمی را از آن بگیرند و جهت خارجی به آن داده، افکار عمومی را فریب دهند. بنابراین رژیم مدعی شد که عده ای از مردم، برای به دست آوردن پول، به تهاجم برضد دولت دست زده اند و گفتند که این پول ها را شخصی به نام «جمال عبدالناصر» فرستاده تا در ایران، توطئه های صورت گیرد. البته با همه این تلاش ها و ادعاهای پوچ و بی اساس، شعله قیام پانزدهم خرداد 1342، روز به روز روشن تر می گردید.

پانزدهم خرداد در مطبوعات جهان

پس از قیام پانزدهم خرداد 1342، مطبوعات خارجی به صورت های مختلف و با تیترهایی درشت، از این روز نام بردند. برای مثال روزنامه «دی ولت» در شماره 129 خود نوشت: «در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد». یا روزنامه «الاهرام» در 16 خرداد نوشت: «دیروز تهران در آتشِ خشم شعله ور شد... این، شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود و هنگامی آغاز شد که رهبر دینی، روح اللّه خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند».

انعکاس نهضت پانزدهم خرداد

پس از واقعه پانزدهم خرداد 1342، با وجود سانسورهای شدید دستگاه شاه، خبرهای دستگیری امام خمینی رحمه الله و قیام 15 خرداد؛ در مدّت کوتاهی، نه تنها در سراسر کشور، که به فراتر از مرزها گسترش یافت و موجی از نفرت و خشم بر ضد شاه به راه افتاد. حوزه های علمیه نجف، کربلا و کاظمین، به حمایت از امام خمینی رحمه الله ، تلگراف هایی به سران کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی مخابره و کشتار پانزدهم خرداد رژیم را به شدّت محکوم کردند. تمام این جریان ها در حالی صورت می پذیرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبری از حقایق و وقایع منعکس نمی شد.

اعتراض شخصیت ها

پس از واقعه خونین پانزدهم خرداد 1342 و کشتار مردم ایران، شخصیت های سیاسی و علمیِ نقاط مختلف جهان، با صدور اطلاعیه هایی، مراتب اعتراض خویش را اعلام می داشتند. از آن جمله می توان به اعلامیه اعتراض آمیز شیخ محمود شلتوت، مُفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر اشاره کرد که شش روز پس از قیام پانزدهم خرداد صادر شد. در این بیانیه، دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدّس آنان، داغ ننگی بر پیشانی عالم انسانی معرفی گردیده است. وی طیّ تلگرافی، خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام خودداری کند و هر چه زودتر، علمای بازداشت شده را آزاد سازد.

آزادی امام امّت

جنبش پانزده خرداد، اگر چه واکنش طبیعی مردم مسلمان در برابر مصوّبات خلاف اسلام رژیم و بازداشت امام خمینی رحمه الله بود، آزادی فوری ایشان را در بر نداشت. از این رو، اعتراض ها از همه نقاط ادامه داشت و سرانجام علمای طراز اوّل کشور، برای چاره جویی، در تهران اجتماع کردند. رژیم حاکم که از یک پانزده خرداد دیگر بیمناک بود، کوشید آن ها را پراکنده سازد و قدمی در راه خواست آن ها بر ندارد. از طرفی مراجع تقلید، اعلامیه ای صادر کردند مبنی بر این که امام خمینی رحمه الله مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید است و براساس قانون، از محاکمه و تعرّض مصون است. سپس با انتشار این مطلب، رژیم خود به خود مجبور شد برای فرو نشاندن نارضایتی های عمومی، امام خمینی را در هیجدهم فروردین 1343 آزاد کند.

ندای ملکوتی امام

حادثه سترگ پانزده خرداد 1342، در اوج اصلاحات دروغین شاه خائن اتفاق افتاد؛ چرا که در آن زمان، اختناقی فراگیر بر ایران سایه افکنده بود. در این جوّ، ناگهان ندای ملکوتی امام از شهر مقدس قم بلند شد و با افشای نقشه خائنانه شاه، مردم را از آن چه در پشت پرده ها می گذشت، آگاه کرد.

آری، امام در ضمن بیدار کردن مردم، آنان را برای قیامی صد در صد اسلامی دعوت کرد و چارچوب قیام را به آنان نشان داد. از این رو در روز پانزده خرداد گروهی از متعهدان و مخلصان که خبر دستگیری امام را شنیدند، قیام خویش را آغاز نمودند و با شعارهای «لااله الا اللّه » و «یا مرگ یا خمینی» دیگران را از خواب غفلت بیدار و بنیان های انقلابی استوار را پایه ریزی کردند.

اسلامی بودن قیام پانزده خرداد

در قیام پانزدهم خرداد 1342، شعارهایی که از حنجره های دردمند ملّت ایران بلند می شد، صرفا اسلامی و مذهبی بود و به طور کلّی حرکت پانزده خرداد، به دلیل توهین به اسلام و رهبری اسلام که از هر طرف مورد هجوم قرار گرفته بود، بر پا شد. اگر این نهضت خداجویانه مردم در آن روز با آن وسعت به وجود نمی آمد، رژیم ستم شاهی جرأت بیشتری از خود نشان می داد و اساس اسلام را در کشورمان از بین می برد و اهداف اربابان آمریکایی خود را محقق می گرداند.

مردمی بودن نهضت پانزده خرداد

قیام پانزدهم خرداد 1342، قیامی کاملاً مردمی بود و تکیه گاهی جز مردم رنج دیده و مظلوم ایران نداشت. اصالت این قیام، در خروش عاشقانی بود که عارفانه در راه رضای معبود خویش، به ندای رهبر دل سوزشان پاسخ مثبت دادند و برای حمایت از آرمان های او، آماده شهادت و جان فشانی شدند. اینان، نه چهره های سیاسی محض بودند و نه مردمی که برای هواهای نفسانی و مادّی قیام کرده باشند، بلکه همین مردم پاک دلِ کوچه و بازار بودند که یک صدا و یک نوا بر ضد ظلم و خیانت رژیم ستم شاهی پهلوی به پاخاستند. به همین دلیل، رژیم شاه سخت به وحشت افتاد و چاره ای جز گلوله باران مردم ندید.

پایان افسانه جدایی دین از سیاست

قیام پانزده خرداد، به افسانه جدایی دین از سیاست که بیش از نیم قرن، از سوی استعمارگران و رژیم های دست نشانده آنان تبلیغ و ترویج شده بود، پایان داد و جداناپذیری اسلام از سیاست را، برای همگان آشکار کرد و اسلام ناب محمّدی را از اسلام آمریکایی باز شناسانید. از آن پس، اسلام راستین که تا دیروز جایی در مجامع علمی و روشن فکری نداشت، در میان نسل تحصیل کرده و به ویژه دانشگاهیان راه یافت و گام به گام گسترش پیدا کرد و فعالیت های سیاسی بر پایه اسلام، به عنوان بزرگ ترین جریان سیاسی در ایران اوج گرفت و پیشرفت کرد و زمینه ساز انقلاب اسلامی شد.

آشکار شدن ماهیت شاه

در زمان سلطنت محمّدرضا پهلوی، دستگاه حکومت به وسیله حامیان آمریکایی خود، با شیوه ها و تاکتیک های پیچیده و حساب شده ای، به مبارزه با اسلام می پرداخت و شاه با تظاهر به اسلام و شعایر مذهبی، می کوشید به شکل مرموزی، توطئه اسلام زدایی پدر خویش را پی بگیرد. از این رو، تا پیش از قیام غرورآفرین پانزدهم خرداد 1342، بسیاری از عناصر و چهره های اسلامی دید مثبتی به شاه داشتند و او را «اسلام پناه» می پنداشتند، ولی ددمنشی و سفاکی نسبت به مردم مظلوم و تجاوز به حریم روحانیت در جریان واقعه پانزده خرداد، ماسکِ فریب و ریا را از چهره او برداشت و ماهیت ضددینی او را برای همگان آشکار ساخت.

پانزده خرداد در کلام امام خمینی رحمه الله

امام خمینی رحمه الله آن پیر فرزانه انقلاب، درباره روز پانزده خرداد 1342 چنین فرمودند: «روز پانزده خرداد، در عین حال که چون عاشورا، روز عزای عمومی ملّت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است. بزرگداشت روز حماسه آفرین 15 خرداد، بزرگداشت ارزش های انسانی در طول تاریخ است». ایشان در سخنانی دیگر فرمودند: «قیام پانزده خرداد، اسطوره قدرت ستم شاهی را در هم شکست و افسانه ها و افسون ها را باطل کرد. شهادت جوانان رشید و زنان و مردان در آن روز، سدّ عظیم قدرت شیطانی را از بنیان سست کرد. خون سلحشوران کوخ نشین، کاخ های ستم را در هم کوبید. ملّت عظیم الشأن با قیام و نثار خون فرزندان عزیز خویش، راه قیام را برای نسل های آینده گشود و ناشدنی ها را شدنی کرد».

گرمی بخش جان ها

قیام پانزده خرداد سال 1342، جرقّه ای آتش بار بر خرمن باروت جامعه خفقان گرفته و شب زده ایران افکند و زمینه جنب و جوش و شور و خروش ایثارگرانه و فداکارانه را فراهم کرد. ملّت ایران با الهام از راه و روند حماسه آفرینان پانزدهم خرداد، به عنوان اسوه های ایثار و شهادت، درس جانبازی، فداکاری و پایداری آموختند، روزهای شور و حماسه فراوانی پدید آوردند و نهضت اسلامی امام بر ضد طاغوت را تداوم بخشیدند. مبارزه پی گیر و مقاومت خستگی ناپذیر ملّت ایران، از سال 42 تا 57 که به انقلابی اسلامی کشیده شد، ریشه در قیام خونین پانزده خرداد داشت و برگرفته از جانبازی های زنان و مردان قهرمان آن روز تاریخی بود.